تابستان عزیز
بیست و پنجمین ماه تولدت را دوست داشتم،چون بهمون خیلی خوش گذشت..میشه وسط تابستون از اون همه گرما یه عالمه خاطره خوش بین این خاطرات مصورمون یادگاری بر جا گذاشت.. امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدی برای اولین بار از مامان پرسیدی:: این چیه؟؟؟وای که چقدر منتظر این جملت بودم..دلم می خواست هیچ چیزی را بدون میل و خواسته ات توضیح ندهم و این جملت یعنی خواست شما و من خیلی خیلی خوشحالم و با عشق به تک تک سوالاتت اگر در محدوده مادر باشد پاسخ خواهم داد...خدا رو بخاطر وجودت شکر.. قبل از ثبت خاطراتمون،یه تشکر ویژه و یک سپاس بی اندازه از مامان جون دارم،به خاطر همه خوبیها ،مهربونیها و زحمتهای بی حدو اندازه ای که برای من و شما کشیدن.باید...